1- امشب شبکه مستند داشت زندگی نامه آقای م.ش رو روایت میکرد. یکی از بزرگترین مخترعین داخل کشور که تا لحظه ضبط برنامه بیش از 700 اختراع ثبت کرده بود. مستند جالبی بود و منو مجذوب خودش کرد و فقط میتونم بگم دمش گرم. در کنار اینکه هیچ شبه ای به تلاش و ذهن خلاق ایشون ندارم و اینکه کاملا واقفم بر مسائل مربوط به ثبت اختراع داخلی، سوالی ذهنم رو درگیر خودش کرد. اینکه ایشون 29 سال سن دارند و تمام این اختراعات در طی 10  سال اخیر ثبت شده. واقعا میشه؟ اصلا قصد تخریب نیستا! فقط قضیه ثبت اختراع ایشون منو یاد مقاله دادن این روزهای جامعه علمی کشور میندازه. استاد X در آغاز سال 2017 میلادی 50 مقاله isi و isc ثبت کردند که با پست خطیر دولتیشون ایشون نباید شب ها میخوابیده! از نزدیک هم ایشون رو ببینید بسیار بشاش هستند! جالبه دیگه. یه وقت فکر نکنید شما خدای نکرده خنگ هستید و اینها نوابغ و فضایی! صرفا یه سری معادلات غیرخطی این وسط وجود داره که مثل X2=-1 عجیبه اما توی ریاضی پذیرفتن! شما هم بپذیر و کار خودت رو بکن.


2- میدونی فلسفه دیوار مهربونی چیه؟ اینکه برای نیازمندها لباس (هرچی که میخواد باشه) بذاری و اونا ازش استفاده کنند. یعنی هم آبروشون نمیره و هم اینکه انسان های که کمک میکنند توی بوق و کرنا نمیره کارشون! اما از اونجایی که ما مردم همیشه در صحنه از هرچیز بهترین استفاده رو میکنیم و از اونجایی که کلا وسعت قلبمون همیشه زیاد بوده و هست، دیوار مهربونی در میدان اصلی شهر برپا میکنیم و هرچی لباس داغون و پاره و خراب و خاکی و گریس خورده رو میذاریم برای مستمندان! بعدش هم با غرور به دوستامون میگیم: ریا نباشه ها دست به خیر داریم! تو رو خدا بسه. یکم آدم تر باشیم . یکم واقعا مهربون تر. چیز زیادی نیست!