الان که دارم ین متن رو مینویسم کمتر از 7 ساعت به لحظه تحویل سال 99 مونده... متفاوت ترین سال و عید برای خیلی از ما!

سال 98 یه کابوس به تمام معنا بود... هیچ جوره نمیشه تحلیل و هضمش کرد... واقعا و بدون هیچ عینک بدبینی، سالی پر از اتفاقات منفی بود... آخزش هم گره خورد با کرونا!

برای من سال 98 شروع معمولی و با استرس داشت. استرس اتمام سربازی...

آموزشی نخبگان با تمام سختی هاش دیدگاه منو واقعا وسعت داد... با کلی ادم متفاوت و باحال و نخبه آشنا شدم...

بعدش سختی ها شروع شد... کار و اخرش انصراف و نشستن برای آیلتس..

زمانی که آیلنس میخوندم پذیرش خاصی نداشتم جز یکی دوتا از آسیا.. ناامید و پر از استرس...

بعد آزمون، مشغول به کار شدم... روحیه م بهتر شد.. امیدم بیشتر شد... بهمن ماه بود..

اپلای و همچنان ایمیل زدن...در نهایت ورق برگست!

خدا توی هفته آخر اسفند به من هدیه داد! پذیرش کانادا! چیزی که توی 98 فکرش رو نمیکردم!

نه اینکه حق خودم نمیدونستم... نه! به خاطر استرس بالا، راه اشتباه و خیلی عوامل دیگه...

98 یه خاطره بسیار بد هم برام داشت... جدا شدن من و کسی که واقعا دوسش داشتم... هنوز هم پا در هواییم

در کل سال 98 عجیب بود... هم برای من.. هم ایران!

جایی که الان هستم واقعا یک ماه پیش تصورش رو نمیکردم...شغل مناسب، روحیه خوب، آشنا شدن با یه دختر خوب جدید، پذیرش کانادا!

بعد اینکه پذیرش گرفتم، خیلی اتفاقی تبلتم رو باز کردم... دیدم اون بالا به عنوان ریمایندر نوشتم:به قدرت خدا ایمان دارم و میدونم رباتیک پذیرش میگریم!

و آخرش آنچه باید میشد شد!

امروز برنامه های یکسال آینده رو نوشتم... با قدرت میخوام سال 99 رو شروع کنم.. با انرژی مثبت... با ثروت... با رباتیک تا انتهای عمر!

خدایا از تو ممنونم که همیشه در آخرین لحظات نا امیدی دستم رو گرفتی.. پای قولم هستم.. با قدرت به سمت رویاهام میرم.. خودت یاورم باش... به توکل نام اعظمت

سال نو با تمام وجود مبارک!