روزانه آقا برقی

قضاوت ممنوع، لطفا

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سه شنبه» ثبت شده است

فیلم چپی (Chappie 2015)

همین الان فیلم چپی رو دیدم. دلیل انتخاب این فیلم هم به وجود ربات در اون بر میگرده.

از قضا موضوع بسیار جالبی داشت. نمره این فیلم سینمایی محصول 2015، در IMDB برابر با 6.8 هستش. نمره متوسط رو به بالا.

موضوع این فیلم به ربات های هوشمند پلیس در آفریقای جنوبی بر میگرده که نظم رو بر قرار کردند. در این بین بر اثر جریاناتی، مخترع این ربات ها یک هوش مصنوعی کامل مشابه انسان رو اختراع و روی یک ربات پلیس اوراق شده تست میکنه.

بر اساس این هوش مصنوعی، ربات میتونه مثل انسان یاد بگیره، هنرمند باشه و...

توی این پست به دنبال تشریح فیلم نیستم. از لحاظ کلی فیلم اشکالاتی داره اما موضوع خالق و مخلوقش جالبه.

مخصوصا در یک دیالوگ که ربات چپی به مخترع خودش که اسمش رو maker گذاشته میگه، من باتریم داره تموم میشه. چرا من رو جوری نساختی که دائمی زنده بمونم؟ مخترع یا خالق میگه: من نمیدونستم تو اینقدر پیشرفت میکنی!

یا در سکانس اخر بر اثر تیر خوردن، مخترع در حال مرگه که چپی محتویات حافظه اون رو روی یک ربات دیگه پیاده میکنه. با این کار، مخترع در قالب یک ربات به حیات خودش ادامه میده. مخلوق به خالق جان میده...

خیلی مطالب توی مغزم هستش که بگم اما از فرط خستگی و الان نزدیک 2 بامداد هستش و حس تایپ نیست!

رابطه خالق و مخلوق خیلی عجیبه... واقعا چرا ما میمیریم؟ چرا کامل آفریده نشدیم و 124000 پیامبر برای هدایت ما اومده؟ باگ های افرینش زیاده!

چپی هم مثل فیلم I Robot که چند روز پیش دیدم قشنگ بود و با مغزم بازی کرد!

۰ نظر
پوپو

خدانگهدار عزیزدلم

امروز سه‌شنبه 21 اسفندماه 1397 برابر با 12 مارس 2019 میلادی عشق جانم برای همیشه با دنیای دانشجویی خداحافظی کرد

باورم نمیشه که دیگه نمیتونیم شب‌ها کنار ساحل با هم قدم بزنیم. خیلی سخته باور کنم که توی این سال‌ها هر وقت اراده کردم کنارم بودی و کلی خاطره خوب و گاها بد ساختیم. بیرون می‌رفتیم اونم همیشه باید دم ساحل قدم می‌زدیم. بعدش یا شیرموز می‌خوردیم اونم از بستنی شاد فقط! بستنی نعمت خیلی شیرین و بدمزه می‌زد.

گاهی شب‌ها گشنه بودیم و می‌رفتیم بهزاد کبابی البته تو عاشق دوش هستی. اونم دوش فقط حاج‌بابا! شب قدم زنون میرسوندمت خونه...

یادمه یه شب هوا خیلی بارون بود اما رفتیم دم ساحل. وسط زمستون بود! خیس شدیم چون بارون و باد شدید بود اما لذت بردیم...

خیلی خوشحالم همیشه کنارم بودی و تو رو به‌عنوان عشقم دارم اما یه حسرت بزرگ دارم. حسرتی که باعث میشه بغضم بگیره. امشب که گریه کردی خیلی دلم گرفت... به روت نیاوردم و حرف‌های امیدبخش زدم اما دوست داشتم پا به پات اشک بریزم

از تو چه پنهون بعد از خداحافظی به عشقت رفتم دم ساحل که خلوت بود و گریه کردم

بهت گفتم آدمی که قرار نیست واسه همیشه بره خداحافظی نمیکنه و به نظرم راست هم گفتم. گریه کردم و دلم میگیره از تمام لحظاتی که می تونستم کمی کمتر به کارهام بها بدم و کنارت باشم. خیلی متأسفم که خیلی روزها بهونه سربازی و زبان و هزارتا چیز مسخره رو آوردم و کنار هم نبودیم.

خیلی سریع سه سال شد! خیلی! هنوز باورم نمیشه برای همیشه میری و دیگه مثل الآن نمیشه دیوونه باشیم. بگی قلیون بزنیم بگم بابا ضرر داره اما آخرش بریم و بزنیم

یادش به خیر هتل کادوس همیشه می‌رفتیم چون کافی‌شاپش خوب بود. یه بار سفارشت رو بد آوردم و دیگه نرفتیم. همه‌جاهای اطراف رو رفته بودیم.

آخ الآن که دارم تایپ می‌کنم یه چیز یادم افتاد! کباب کثیف میدان شهرداری رشت رو نرفتیم! وای خدای من! قرار بود بریم!

عیب نره یه روز حتماً میریم...

هنوز باورم نمیشه که دیگه بهترین دوستم توی شهرم و توی دوران سختم داره میره. از امروز به بعد شدی خانم دکتر من. میری مطب تا طرح بگذرونی. عشق منی خانم دکتر من.

به خدا گفتم و بازم میگم که تمام سعی خودمو می‌کنم تا زودتر برای همیشه کنار هم باشیم. سال 98 سال ماست بهت قول میدم عزیزم. فقط فکرهای خوب کن و هیچ‌وقت اشک‌های قشنگت رو نبینم ایشالا.

بهترین زندگی من دوست دارم...

امیدوارم روزی برسه که این پست رو باهم بخونیم و غش‌غش بخندیم و بوست کنم و بگم دیدی همیشه کنار هم هستیم.

دوست دارم همیشه تا ابد

۰ نظر
پوپو

سه شنبه 5 اردیبهشت 96

یکی بود، یکی نبود، یه مایلی کهن بود که از عالم و آدم گله داشت جز خودش...

یه حسرت گذاشت واسه یه شهر که فوتبال جزو زندگی روزمره مردمه.. شهری که فوتبال رو خوب میفهمند... یه سال دیگه و یه حسرت دوباره... اینقدر گذشته و سقوط رو تو سرمون زد که احساس کردیم وظیفه ش نرفتن به لیگ دو هستش... مایی که عادت کردیم به دیدن پرسپولیس و استقلال و سپاهان و تراکتور حالا باید با تیم های دسته اولی یک سال و شاید سال های متمادی رو دسته و پنجه نرم کنیم.

اگر من رفیق مایلی کهن بودم بهش میگفتم حاجی بد کردی با این شهر... از بس کل فصل توی حاشیه ادب و احترام و کیروش بودی... بد کردی... با تعویض های اشتباه و بی تاکتیک بودنت... بد کردی.. مسائل حاشیه و واکنش و کنش ها و تحلیل ها بماند...


#ملوان #مایلی_کهن #لیگ1

#پیج_شخصی

۰ نظر
پوپو

سه شنبه 29 فروردین 96

1- سیستمی که تولیدی آدم های کوتوله و کم مغز داشته باشه، فاتحه ش خوندس!



2- قوانین رو میشه از نو نوشت 



3- این چند وقت فقط کلیپ جوگیری ملت همیشه در صحنه رو میبینم که کاندیدا شدن! همه هم میخوان تا فیها خالدون کمبودهاشون رو از دهن ترامپ بکشن بیرون! 

سلامی کنیم به احمقی که سه کلاس سواد داره" کاندید" شده ✋️ سلام اسگل!



4- چرا من بچه مادرید نیستم؟ برم ورزشگاه و رونالدو رو تشویق کنم...؟ 


۰ نظر
پوپو

سه شنبه 15 فروردین 96

1- زندگی به من آموخت که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست...




2- جایی که ما در آن زندگی میکنیم، غباری در فضای بیکران هستی ست...

خیلی دوست دارم که این کلیپ دست به دست بچرخه. پس اگر از دیدنش لذت بردی برای کسی دیگه فوروارد کن. با تشکر دوست خوبم.



مدت زمان: 3 دقیقه 30 ثانیه 
۰ نظر
پوپو

سه شنبه 8 فروردین 96

1- یه عاشق همیشه و تحت هر شرایط و هر لحظه دوس داره، محبوب بلامنازع معشوقش باشه. این قضیه جدای از طلب محبت و نیازمندی مرسوم هستش. 

#سو_استفاده_از_احساس_ممنوع



2- نوش دارو پس از مرگ سهراب، هنرمند: مرحوم علی رخساز، تاریخ اثر: 1333 خورشیدی

۰ نظر
پوپو

سه شنبه 1 فروردین 96

1- سالی جدید شروع شد. امیدوارم که این سال برای همه مون خوش یمن و پر انرژی توامان با شادی و سلامتی باشه. اونی که عشقی داره به عشقش برسه، اونی که مریضی داره هرچه زودتر شفا پیدا کنه و خدا روح تمام رفتگان رو قرین رحمت کنه. اگر کسی هم جزو گزینه های مذکور نیست پس خدا رو شکر 🙏 
راه زیاده تا دستم به 96 نوشتن عادت کنه... کل 95 مثل فیلم از جلو شمام میگذره. واقعا مثل فیلم و تک تک خاطرات واسم زنده س...  بیخیالش هرچی بود گذشت....
از همین ایام واسه کل سالمون برنامه ریزی کنیم... عمر خیلی کوتاه تر از اونه که فکرش رو بشه کرد. خیلی کوتاه. عید یه بهانه س برای بهتر شدن و پیشرفت. وگرنه روزها مثل قبل مکررند و فصل ها هم همینطور. 
ایشالا خونه تکونی دل برای همه مون رخ بده.
#سال_پرانرژی_در_انتظار_ماست


2-باز هم لحظه تحویل سال و برنامه های آبکی صدا و سیما! قابل پیش بینی بود اما واقعا شورش در اومده...  هر سال شبکه سه همون ریتم مسخره با مجری توان مند و آرتیست خودش آقای علیخانی و مهمان های تکراری و حرف های تکراری.. خب اگر مخاطب بخواد مصاحبه ببینه که کلی روزنامه و سایت هستش! ماشالا این روزها هم که به لطف شبکه های اجتماعی همه کارهای بازیگران و خواننده ها و ورزشکارها زیر ذره بین هستش. خیلی ملو عید میشه هر سال! در کل هم که قشر فرهیخته و نخبه جامعه جای خاصی در برنامه های عید ندارند چون به هر حال طرفدار ندارند پس در نتیجه این برنامه ها زرد هستش و این یعنی شست بزرگ به مخاطب!
پ.ن: تندیس جذابیت هم باید به احسان علیخانی داد!
پ.ن: به امید بهتر شدن برنامه ها تا ملت نرن سمت شبکه های اجنبی


3- پیام تبریک بسیار زیبا از طرف یک از بهترین ها زندگیم:
‎ معنای "عمر"، دویدن پا به پای لحظه ها نیست بلکه زیستن در هر لحظه است. معنای "زیستن در هر لحظه" نیز اندیشیدن به تمام امکاناتی است که آن لحظه با خود به همراه آورده است. اینکه کدام امکان را برخواهیم گزید، در نهایت، معنای عمرمان را رقم خواهد زد. 
لحظه لحظه ی عمرتان، قرین بهترین انتخابها باد.  ‎
#عالی
۰ نظر
پوپو

سه شنبه 24 اسفند 95

خیلی ها رو میشناسم که بعد این همه سال هنوز شک دارند چهارشنبه سوری، سه شنبه برگزار میشه! خب اسمش خاصه دیگه! میذاشتن سه شنبه سوری چه کاریه آخه! 

در هر حال چهارشنبه سوری تون مبارک 😊 امروز همدیگر رو آتیش نزنیم و نترکونیم صلوات 🙏

ما هر سال عید داریم، چینی ها خوشحال میشن 😄 داستان داریم اندرون. 

مواظب خودمون باشیم و کودکان بیرون و درونمون.

۰ نظر
پوپو

سه شنبه 17 اسفند 95

سال جدید در راه است و همه در پی نو کردن و نو پوشیدن اما پیرمرد محله هنوز بعد از سالها، حرفی تکراری را فریاد میزند: " کهنه خریدارم"

۰ نظر
پوپو

سه شنبه 10 اسفند 95

آمارهای جهانی حاکی از این قضیه س که ایران سومین کشور در زمینه تولید مهندس نسبت به جمعیت هستش. که میتونه خیلی خوب باشه چون کشورهای آمریکا، چین، هند، ژاپن و کره جنوبی هم در این لیست هستند. از طرفی ایران رتبه اول منطقه و همچنین جزو 10 کشور برتر از لحاظ کمیت تولیدات علمی هستش. خب این دو قضیه حاکی از این هستش که باید روند رو به رشدی رو شاهد باشیم اما در عمل چنین اتفاقی رخ نمیده! چرا؟!

دلیلش رو در عکس پایین میتونید مشاهده کنید. کشوری با این حجم تحصیل کرده و مستندات علمی رتیه 78 دنیا رو از لحاظ نوآوری نصیب خودش کرده. اینجاس که نقطه کور قضیه نمایان میشه. یعنی تولید علم به هر قیمتی فارغ از منفعت کشور. تولید مقاله و چاپ کتاب های بی ارزش. برگزاری کنفرانس های سطح پایین که در نهایت دودش توی چشم خودمون میره.  مهاجرت هر تحصیل کرده با گفتن فرار مغز و یه برچسب ساده حل میشه اما در عمق خودش ضرر بسیار زیادی رو به دنبال داره. زمانی که باید از این میوه رسیده استفاده بشه، نصیب کشور دیگه شده و اونا هم با هزینه های ناچیز چند هزار یورویی (در قالب بورسیه تحصیلی دکترا و کارشناسی ارشد) از دانشجو نهایت بهره رو می برند. 

این موج فعلا نتونسته چرخ علم و صنعت داخلی رو به نابودی کامل برسونه اما در آینده نزدیک شاهدش خواهیم بود.

#باشد_که_رستگار_شویم



2- اگر روزی خواستم جایی CV بدم این نکته رو ذکر میکنم که جزو 10% افراد جهان هستم که همکاری مستمر و مثمرثمر با شرکت گوگل در زمینه ترجمه متون تخصصی برق داشتم. 


3- هدف از تاسیس ژورنال های علمی-پژوهشی داخلی (یا همون ISC) دو تا نکته س:

1- از اونجایی که جامعه علمی کشور اکثریت از فقر زبان انگلیسی (بخصوص نوع آکادمیک نویسی) رنج میبرن بتونن یافته های علمی خودشون رو در قالب مقالات فارسی ارائه بدن. 

2- کمتر جامعه جهانی و نام و اعتبار علمی ایران خدشه دار بشه!


پ.ن: مقالات بسیار خوبی در این مجله ها داریم. خودم هم دارم پس از بیرون گود نیست و جسارتی نشه به اصحاب علم!

پ.ن: بند اول رو حق میدم که رنج ببریم چون تا اموزش صحیح نباشه معجزه ای رخ نخواهد داد. 

۰ نظر
پوپو