روزانه آقا برقی

قضاوت ممنوع، لطفا

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

کپی برداری ایرانی!

دو شب پیش خیلی اتفاقی و در بین سرچ ها به اسم سریال MR. Robot برخورد کردم. بعد فهمیدم چه سریال معروف و خفنی هستش که من بی خبرم! (از روی تعداد بیننده و جوایز منظورمه)
منم از اونجا که اینترنت 200 گیگ شاتل دارم، گذاشتم برای دانلود :)
قسمت اول رو دیدم. این هم بگم من تا سه هفته پیش سریال نهنگ آبی (ایرانی) ساخته فریدون جیرانی رو میدیدم. توی این سه هفته هم تمام قسمت ها رو دانلود کردم اما فرصت نشده ببینیم.
یکی از دلایلی که از سریال نهنگ آبی خوشم اومد موضوعش و اینکه فکر جدید نویسنده و کارگردان بود. اما ای دل غافل!
مگه میشه ایرانی جماعت ایده خام دااشته باشه؟!
چطور علممون شده با افتخار نمونه خارجی ساختن، آهنگ و کلیپ هامون نیز!
در کل لب کلام بگم، موضوع با تلرانس اندکی همون Mr. Robot محصوصل 2015 آمریکاست.
در آقای روبات نقش اول فیلم یه هکر هستش که در کارش واقعا حرفه ایه ام خب از اضطراب اجتماعی و درونگرایی مفرط رنج میبره. داخل نهنگ آبی هم نقش اول هکره و همین ویژگی رو داره. هر دو هم میخوان بر علیه پولدارهایی که به نوعی پول مفت دارند قیام کنند!
قسمت های بعدی رو ببینیم بیشتر میتونم نظر بدم. 
شاید نظرم عوض بشه و این پست رو پاک کنم اما تا زمانی که پاک نکردم پس بدونیم کپی برداری بوده! :)


۰ نظر
پوپو

مبارکت باشه!

خیلی اتفاقی رفتم تا داخل فیس بوک پیچ  خاک خورده خودمو ببینم... وسط هیاهوی ایمل زدن و هزارتا فکر دیگه... اون گوشه سمت چپ برای قسمت چت... اسمت رو دیدم: مهسا...

روی چتمون کلیک کردم و خوندم! واسم یه جوری بود چون رابطه ای نداشتیم و کل کل بود!

اما یه عکس منو برد اون دوران قدیم... دختر ازدواج کردی! مبارکت باشه خانم دکتر. فکر کنم الان درست تموم شده چون 2015 گفتی دو سال مونده!

با حساب تاریخ اون عکس یعنی اردیبهشت پارسال ازدواج کردی... مبارکت باشه و خوشبخت بشی :)

یادش بخیر بچه دبیرستانی بودیم و تلفنی با هم میحرفیدیم! چت یاهو میکردیم!

یه بار یادمه برای اولین بار توی عمرم، دوم دبیرستان بودم، تا 3:30 یا 4 صبح بیدار بودم و حرفیدیم. تو توی اتاقت من توی آشپرخونه. الکی جلوم جزوه فیزیک باز بود کسی بیدار شد و چک کرد بگم درس میخونم!!

دوران جالبی بود. بچه بازی بود بیشتر تا عشق واقعی. از تو چه پنهون یه بار گفتیم بای، منم جوگیر گریه کردم خلوت خودم فکر میکردم عاشق شدم !

یادمه کنکور دادم و برق قبول شدم گفتی دیگه ما رو تحویل نمیگیری...خیلی خوب یادمه رفته بودی مالزی و بهم زنگ زدی! یهو دیدم شماره 0096 افتاده توی گوشیم منم خب سنم زیاد نبود!

یه سوتی باحال هم یادمه. تو خب اوضاعتون خوب بود، پدر و مادر پزشک بودن. گفتی دو روز بابام مرخصی داره و میریم مشهد، منم گفتم یه روز رفته فقط و یه روز برگشت! گفتی با هواپیما قراره بریما! منم کلی سرخ شدم!

نمیتونم بگم دوران بد یا اشتباه یا هرچی. چون شیرین بود.

مبارکت باشه عروس خانم. امیدوارم به ارزوهای قشنگت با آقای دکتر برسی :)

۱ نظر
پوپو