روزانه آقا برقی

قضاوت ممنوع، لطفا

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوش مصنوعی» ثبت شده است

روحت شاد عزیزم

امروز 17 اردیبهشت بود... دقیقا 19 سال هستش که دیگه بینمون نیستی... زمان خیلی زیادیه.. خیلی زیاد.. اون زمان که فوت کردی من کلاس سوم ابتدایی بودم. هیچ وقت نمیتونم اون روزها و لحظات شوم رو از یاد ببرم. دیگه نبودی که بغلت کنم که نازم رو بکشی. متاسفانه هیچ کس و هیچ کس هم نتونست جات رو برام بگیره. هیچ ساپورتی نتونست حتی اندازه نگاه هات برام مفید باشه. افتادم و بلند شدم. از زندگی سیلی خوردم تا یاد بگیرم روی پای خودم وایستم. له شدم و له کردم تا بزرگ بشم.

مادر مهربونم، الان 19 ساله که نیستی. به همین سادگی این زمان گذشت. به تو میبالم که تا بودی با تمام وجود زحمت کشیدی و بدون پارتی و هیچ ساپورتی به مدارج بالای تحصیلی رسیدی. میدونم چقدر سختی کشیدی تا پرستار بشی و اینم میدونم چی شد که پزشک نشدی. بهت میبالم که الان هم بیمارستان آریای رشت برم و به همکارهای بازنشسته نشده ت اسمتو بگم فقط از نیکی ازت یاد میکنن. 

خیلی سریع و مثل برق و باد روزها گذشت. پوپوی تو الان دیگه بزرگ شده و خودت بهت رمیدونی کجاست و در چه حاله...دیشب داشتم با خودم فکر میکردم که چقدر بودنت زندگیمون رو عوض میکرد. کسی اینو نمیفهمه جز خودم. هیشکی نمیفهمه که اگر بودی من دوبله اون چیزی که هستم میبودم. مهم نیست.. این موقع بهترین جمله اینه که بگیم تقدیر بود و سرنوشت.

متاسفم واسه خودم که توی روزهای شلوغ زندگیم گمت کردم. هرچی که دارم از توست اما نتونستم کوچکترین دین نسبت بهت رو ادا کنم. اینقدر درگیر روزمرگی و اپلای و کار و پول شدم که یادم رفته گاهی بهت سر بزنم. توی سالگردت به یادت باشم. 

هر زمان که اتفاق های مهم زندگیم رو به خاطر روزمرگی فراموش میکنم از خودم متنفر میشم. دوست دارم داد بزنم سر خودم که چرا... چرا و چرا و چرا.. متنفرم از ریتم تند زندگیم. بارها گفتم اینو اما هیچ وقت نتونستم جلوشو بگیرم. متنفرم از زیاده خواهی هایی که منو از چیزهای مهم زندگی دورم میکنه.

مادر مهربونم، نمیدونم چی بهت میتونم بگم که لایقت باشه اما شک ندارم توی دنیای دیگه همو میبینیم. اون زمان میتونیم یه دل سیر نگات کنم. کاش زندگی منم مثل دیوید توی فیلم هوش مصنوعی این فرصت رو داشت تا حتی یک روز پیشم باشی و خاطره سازی کنیم. حیف و حیف که نمیشه. تبدیل شدی به یه رویا برام. رویای قشنگ کودکی. رویای محکم و مهربون. رویایی که بهش میبالم. به اصالتش به هوشش و شرافتش. مرسی که بودی و مرسی که دعات همیشه پشتمه.

 

ببخش که گمت کردم... 

دوستت دارم همیشه تا ابد

۰ نظر
پوپو

فیلم هوش مصنوعی (2001)

الان ساعت 2:15 بامداد سومین یکشنبه از اسفندماه 98 هستش که فیلم هوش مصنوعی یا AI از کارگردان مشهور اسپیلبرگ رو دیدم. به شدت تحت تاثیر موضوع این فیلم قرار گرفتم. سالها پیش، زمانی که بچه بودم این فیلم رو در حد چند دقیقه از صدا و سیما دیده بودم اما اینبار فرق داشت. در سکوت شب و تنهایی با فراغ خاطر از تعطیلی کار و قرنطینه کرونا، این فیلم رو نه تنها دیدم بلکه با دقیقه دقیقه اون همزاد پنداری کردم.

به ساختار فیلم و اشکالات فنی و یا نقاط قوت اون کاری ندارم چون متخصص نیستم. تحلیل این فیلم زیبا از توان و حوصله و دانش من خارجه و بسیار سایت های معتبر که این کار رو کردن.

این فیلم در دسته علمی و تخیلی قرار میگیره اما به نظر من یک فیلم کاملا علمی و پیشگویانه س. حقایقی گفته شده که نمیدونم تا چه حد اما به نظر من به واقعیت های اینده بشریت نزدیکه. ساختن رباتی که عشق و احساس رو درک کنه. چیزی که در حال حاضر دانش بشریت به دنبال اون هستش.

من عاشق رباتیک و هوش مصنوعی هستم اما برای اولین بار ذهنم به چالش کشیده شد. آخر داستان ما چیه؟ آخر داستان ارتقای هوش ربات ها چیه؟ به کجا قراره برسیم؟ ساخت ربات هایی که میتونن عشق بورزن یه ظلم در حق اوناست. اینکه در نهایت به دست ما نابود بشن با اینکه درکی از دنیا و احساسات دارند هم اوج ستم و ظلمه.

عشق ربات کودک این فیلم (که بسیار طبیعی و زیبا ایفای نقش کرد) به مادر خودش یکی از زیباترین احساسات رو به تصویر کشید. پیوند داستان فیلم با پینوکیو و اینکه روزی تبدیل به انسان واقعی بشه هم به شدت به جذابیت فیلم اضافه کرد.

به نظرم فیلم در چند نقطه اوج داشت. یکی از قسمت ها جدایی مادر و بچه ربات (دیوید) هستش که التماس میکنه که این کار در حقش انجام نشه. در جایی دیگه، جو به ربات میگه که انسان ها تو رو دوست ندارند، فقط بابت خدماتی که بهشون میدی تو رو نگه میدارند مثل من که ....

دیوید چند قرن در زیر برف و یخ منتظر فرشته مهربون موند تا اون رو تبدیل به یه انسان وافعی کنه. توی داستان، فرجام انسان ها با عصر یخبندان هستش. همینطور سکانس پایانی که دیوید به کمک موجودات فضایی، مادرش رو (به کمک موی سرش) برای تنها 24 ساعت زنده میکنه. خودم بارها از زمانی که مادرم رو از دست دادم به این قضیه فکر کردم که فقط یک روز دوباره ببینمش. فقط یک روز... قطعا اون روز بهترین روز زندگی من میشه... هونطور که دیوید شادترین روز زندگیش بود... در کنار مادرش به خواب فرو رفت...این سکانس ها رو نمیتونم فراموش کنم چون ذهن و دل خودم هم سالها به اون فکر کرده....

نمیدونم سرنوشت ربات ها و هوش مصنوعی به کجا میرسه اما در غلیانات احساسی بعد از دیدن این فیلم، فقط دوست دارم که فارغ از هیاهوی این دنیا یادبگیرم هر لحظه عشق بورزم. جایی که موجود فضایی به دیوید میگه، تفاوت انسان ها با دیگر موجودات هستی، عشق و احساسات اونا هستش...

چقدر برام هوش مصنوعی و رباتیک بی معنا شد... یک لحظه همه چی فرو ریخت... اخر داستان قراره چی بشه؟ کاش میشد تمام احساسات الانم رو تایپ کنم و ضبط... حیف که نمیشه... باز هم سوال تکراری، آخر داستان ما چی میشه؟

خدایا خودت کمک کن عاشق تر باشیم... 

جمله تکراری دیوید:I Love you Mom

 

۰ نظر
پوپو

فیلم چپی (Chappie 2015)

همین الان فیلم چپی رو دیدم. دلیل انتخاب این فیلم هم به وجود ربات در اون بر میگرده.

از قضا موضوع بسیار جالبی داشت. نمره این فیلم سینمایی محصول 2015، در IMDB برابر با 6.8 هستش. نمره متوسط رو به بالا.

موضوع این فیلم به ربات های هوشمند پلیس در آفریقای جنوبی بر میگرده که نظم رو بر قرار کردند. در این بین بر اثر جریاناتی، مخترع این ربات ها یک هوش مصنوعی کامل مشابه انسان رو اختراع و روی یک ربات پلیس اوراق شده تست میکنه.

بر اساس این هوش مصنوعی، ربات میتونه مثل انسان یاد بگیره، هنرمند باشه و...

توی این پست به دنبال تشریح فیلم نیستم. از لحاظ کلی فیلم اشکالاتی داره اما موضوع خالق و مخلوقش جالبه.

مخصوصا در یک دیالوگ که ربات چپی به مخترع خودش که اسمش رو maker گذاشته میگه، من باتریم داره تموم میشه. چرا من رو جوری نساختی که دائمی زنده بمونم؟ مخترع یا خالق میگه: من نمیدونستم تو اینقدر پیشرفت میکنی!

یا در سکانس اخر بر اثر تیر خوردن، مخترع در حال مرگه که چپی محتویات حافظه اون رو روی یک ربات دیگه پیاده میکنه. با این کار، مخترع در قالب یک ربات به حیات خودش ادامه میده. مخلوق به خالق جان میده...

خیلی مطالب توی مغزم هستش که بگم اما از فرط خستگی و الان نزدیک 2 بامداد هستش و حس تایپ نیست!

رابطه خالق و مخلوق خیلی عجیبه... واقعا چرا ما میمیریم؟ چرا کامل آفریده نشدیم و 124000 پیامبر برای هدایت ما اومده؟ باگ های افرینش زیاده!

چپی هم مثل فیلم I Robot که چند روز پیش دیدم قشنگ بود و با مغزم بازی کرد!

۰ نظر
پوپو