روزانه آقا برقی

قضاوت ممنوع، لطفا

۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

ارون شوارتز (سوارتز)

همین الان پادکست ارون شواترز رو از کانال چنل بی با گفتار عالی علی بندری گوش دادم. این پادکست ۱۴۴ دقیقه بود و طبیعتا چنین زمانی رو نمیتونم در یک وعده صرف کنم و در چند شب تونستم تموم کنم. 

موضوع پادکست زندگی پسر اینترنتی به اسم ارون شوارتز هستش که دلیل گوش دادن به این روایت هم این شخصیت بود. وقتی عنوان پادکست رو دیدم و با شوارتز آشنا شدم گفتم: اوه! چرا نمیشناختمش! 

یه جوون ایده آل گرا و باهوش که در سن کم کلی افتخار برنامه نویسی داشت. راستش الان دنبال معرفی ایشون نیستم چون یه سرچ ساده اطلاعات وسیعی میده فقط یه سوال بزرگ. ارون الان متاسفانه زنده نیست و خودکشی کرده اونم در اوج جوونی! در واقع چوب ایده آل گرایی برای تغییر دنیا رو خورد. ایشون معتقد بود باید اینترنت آزاد باشه و اطلاعات و مقالات بصورت آزاد دسترس همه باشه. دولت آمریکا و شرکت ها قاعدتا همسو نبودند چون کلی ضرر رخ میداد. 

ارون شوارتز مبارزات و کمپین زیادی برای دسترسی آزاد کاربران به تمام مقالات علمی و اسناد ترتیب داد. به باقی ماجرا که چطور دستگیر و دادگاهی شد کاری ندارم.

سوال بزرگ برای من اینه: واقعا اطلاعات آزاد باید باشه؟ شاید بدیهی جوابش اره هستش اما واقعا برای دنیا مفیده؟ خودم همیشه اینجور فکر کردم و با استارت پادکست گفتم بعله! باید باشه! 

اما الان که پادکست تموم شد حس کردم استاپ! واقعا مفیده برای بشریت!؟ بعد سرنوشت افرادی که کارهای علمی میکنند چی میشه؟ چون ساپورت مالی برای شرکت های واست ارایه اطلاعات نیست. البته نمیشه منکر شد که سرعت گسترش علم شدید میشه.

حس الانم نه موافق هستش و نه مخالف! واقعا جوابش رو نمیدونم... نیاز به فکر بیشتر دارم و شاید پست های آتی! 



بریده ای از یک خبر از زبان خانواده ارون: 

آرون تعهدات عمیقی به عدالت اجتماعی داشته و زندگی وی بر اساس آن تعریف می‌شده است. آرون وسیله‌ای برای شکست لایحه سانسور اینترنتی بود و برای یک سیستم سیاسی بازتر و دموکراتیک تر در آمریکا مبارزه می‌کرد. وی از مهارتهای بی نظیر خود به عنوان برنامه نویس و متخصص فناوری نه برای پول درآوردن بلکه برای ایجاد جهانی عادلانه‌تر استفاده کرد. رگ آرون سوارتز یک تراژدی شخصی نیست. وی قربانی سیستم عدالت کیفری رعب آور آمریکا شده است.

۰ نظر
پوپو

من و آرزوهام

خیلی وقته به من ثابت شده که نباید با هیچ کسی بحث کرد مخصوصا در مورد اهداف و آرزوها. چون اگر طرف مقابل آدم با درک و منطقی باشه سودی برامون نداره و اگر بی منطق باشه (اکثریت ملت) باعث تخریب میشه!

این موضوع در مورد تمام قدیمی ها صادقه! خودشون هیچ وقت رویا نداشتند و روتین بودند، چه درکی میکنند از ما و اهدافمون!؟ جز تخریب و اینکه شما جوونید و خام! همین افکار باعث شده نسل در نسل فقط دنبال استخدام و دست دولت داشته باشیم. متاسفانه دولت هم راه رو برای کسب و کارهای نوپا باز نمیذاره و از طرفی هم نمیتونه!

 بحث ها قاطی شد اما در کل به شخصه داغ دل دارم از این قضیه چون خیلی از افکار نامناسب و فرصت های سوخته شده خودم رو مستقیما وامدار خانواده هستم که خیلی بهشون اعتماد داشتم اما الان فهمیدم که جز دل و مغز خودم هیچ کی راهگشا نیست. مخصوصا همونطور که گفتم در مورد آدمهای بی هدف و رویا (فارغ از سن) خیلی باید مواظب باشیم.


۰ نظر
پوپو

با انرژی باش!

آدم اگر بی انرژی و منفی باشه، حکم زنبور بی عسل داره!

منفی باشیم هیچ کاری پیش نمیره...

زندگی سخته؟ قطعا سخته! برای همه و در همه حای دنیا...

ما باید ریلکس و با تمرکز بریم جلو...

پ.ن: حرف های به خود! پوپو بشنووووو

۰ نظر
پوپو

کلاف آرزوها

.

الان ساعت چهار صبح هستش و کتاب کلاف ارزوها رو تموم کردم.... 📑

کتاب روایت زن و شوهر روستایی هستش که راوی داستان (ژوسلین - خانم) برنده هیجده میلیون دلار در لاتاری میشه. چون درگیر زندگی ساده و کمی فقر بودند، شوهر (ژو) چک پول رو دزدیده و ناپدید میشه. باقی ماجرا هم میتونید بخونید.... 😏 

به شخصه خیلی اهل کتاب رمان و داستان نیستم اما این کتاب چند ویژگی داشت که منو محذوب کرد. اول از همه نثر روان و احساسی و ترجمه بسیار عالی مهم بودند و در آخر هم تعداد صفحات 😀  چون زیاد اهل داستان نیستم!

در کل توصیه میکنم بخرید (فیزیکی یا ایبوک) و بخونید. بنده در تبلت و در مسیرهای داخل شهر و اخر شب خوندم.


۰ نظر
پوپو

نهنگ آبی

امشب بالاخره فرصت شد تا با سیستر بشینیم و سریال نهنگ آبی رو ببینیم. من از مدتها قبل خلاصه داستان رو میدونستم و به نقش اول فیلم حس نزدیکی داشتم. قسمت اول به هر دومون چسبید. 

در کل اسم نهنگ آبی برگرفته از یه بازی جنون اوره که منتهی به خودکشی میشه! قضیه ش مفصله و به نظرم سازنده ش فرد روانی بسیار باهوشیه! 

با توجه به بازیگرهایی مثل لیلا حاتمی و ساعد سهیلی و کارگردانی فریدون جیرانی، حس میکنم ارزش دنبال کردن داره. تا ببینیم چه شود.


امروز هم فینال آسیا بود و قطر با شایستگی تمام قهرمان شد! خیلی شیک و پیک! 

خودم مثل اکثر ملت از اعراب خلیج فارس خوشم نمیاد اما نمیشه رشد شون رو منکر شد.

در کل جمعه سپری شده برام خاکستری بود! پست خشم هم در همون راستا بود...

و همچنان پست گذاری آخر شب با تبلت ادامه دارد :)

دلم برای عشق جان هم تنگ شده که نیست...زودی بیاید...

۰ نظر
پوپو

خشم فرو خفته!

بعضی آدمها هستند که دوست دارم با تمام وجود بزنم توی دهنشون. بیشترشون هم اطرافیان هستند. شاید مشکل روانی دارم نمیدونم! اما هرچی که هست حس هام خیلی قوی هستش. اینقدر قوی که نمیدونم کی منفجر بشه.

خدا خدش کمک کنه که بتونم از ایران خارج بشم....


۱ نظر
پوپو

آخرش چی میشه؟

از امروز و این پست دیگه روز شمار نمیزنم... چه کار عبثی بود!! 

فکرم همچنان مشغول و به قول عشق جان بی قراری دارم! پذیرش دانشگاه  UM مالزی رو دارم اما هنوز مدرک آزاد نکردم و زبان نگرفتم. راستش میخوام ارشد دوباره بخونم چون پول آزادسازی مدرک ها رو ندارم. کارشناسی هم ورودی ما گرون شده اما با پولی که از سربازی نخبگان میگیرم میشه جورش کرد.

از غر زدن متنفرم با اینکه انجامش میدم اما خب گاهی به آدم فشار میاد. امیدوارم یه روزی که این مطلب رو میخونم از ته دل بخندم!

امروز زبان خوب خوندم. به زودی باید امتحان بدم. مقاله اخرم هم داخل سایت متافوتبال انلاین شد. 

خدا خودش کمک کنه...

۰ نظر
پوپو

چهارشنبه ۱۰ بهمن ۹۷ : روزی با طعم گس

پست دیروز و امروز رو باهم میذارم. الان ساعت ۳:۱۶ دقیقه هستش و تمام شهر در سکوت...

عکسها و پست های اخر کارلوس کیروش باعث شد دلم بگیره. بابت تمام لحظات شیرین و جنگندگی که داشتیم. حیف که مهمان پذیران خوب و بد بدرقه هستیم. کیروش هم رسما و کاملا جدی از ایران رفت! خبر کوتاه و شفاف و ناراحت کننده س. ناراحتی نه صرفا بابت پرستیژ بالای کیروش یا عادت هشت ساله، بلکه به خاطر بی برنامه گی و دوباره اما و اگرهای تکراری. 

اگر برنامه ای مدون وجود داشت، قطعا دل آزردگی کمتر بود اما افسوس و دریغا!

بگذریم... امروز کادوی تولد سیستر جان هم خریدم و عاقا چه هزینه ها بالا رفته! دقیقا کرک و پرم ریخت!

در کنار تمام مسایل هم همچنان فکر و ذهنم درگیر زبان+ مهاجرت تحصیلی هستش که لامصب پیش نمیره...

کلیپ زیر رو در آرشیو میذارم تا حس لحظه ای زنده بشه...خداحافظ مرد!


نماهنگ تیم ملی



۰ نظر
پوپو

دوشنبه ۸ بهمن ۹۷

بازی عجیبی بود! ایران با ژاپن در نیمه نهایی جام ملت های آسیا ۲۰۱۹....

همه امید داشتیم ژاپن رو ببریم اما نفس ها برید...ساق ها سنگین بود و عصبی بودیم. پرخاشگر و بی حوصله...

در عوض ژاپن آروم و ریلکس بود و چه حیف که نشد که بشه...

به خودمون باختیم و الان سرشار از حس بد هستم...قطعا‌ یه مقاله برای متافوتبال مینویسم از این بازی...سرم گنگ هستش

به نظرم تفاوت این بازی تفاوت فرهنگ ها بود. چیزی ندارم بگم. ..

پوپو خسته س!

عکس هم استوری بنده در اینستا هستش!

ایران و ژاپن

۰ نظر
پوپو

دوشنبه ۸ بهمن ۹۷: استارتی نو

امروز خیلی اتفاقی یاد وبلاگم افتادم. در طول زندکیم وبلاگ و وبسایت زیاد داشتم اما این وبلاگ رو دقیقا زمستون بعد از ارشد ایجاد کردم و حس میکردم ادامه بدم. اخرین پست در دوران نزدیک به انتخابات ۹۶ بود. یادش بخیر چقدر سینه سپر کردیم اما....

امروز در حال گوش دادن به پادکست بسیار جالب تحت عنوان ارن استوارتز با صدای گیرای علی بندری بودم که به ذهنم رسید وبلاگ رو دوباره راه بندازم. در مورد این پادکست حتما پستی میذارم چون خیلی جذاب بود برام.

امروز هم مشابه روزهای قبل زندگیم به دو کار عمده گذشت: انجام پروژه سربازی و زبان خوندن. البته ریوایز مقاله هم زده شد و درکنارش تولد کوچکی هم برای خواهر جان داشتیم.

امروز پر انرژی تر بودم. اصولا هر روز که زیاد کار کنم انرژی بالاتری دارم... 

الان که این پست رو میذارم ساعت ۳:۷ دقیقه بامداد هستش و همه خوابن! شهر ساکته و فقط چراغ تیربرق روشنه... فردا ایران با ژاپن در قالب نیم نهایی جام ملت های اسیا مسابقه خیلی مهمی داره. منم که کیروشی پور هستم :) ایشالا میبریم.

یکی از دغدغه هام این روزها اینه تا زبان بگیرم و بتونم برای پذیرش دانشگاه UM مالزی اقدام کنم. بنا به دلایلی که مهمترین هاش گرایش و رنک دانشگاه هستش، مصرانه دنبالش هستم! اکسپت دارم فقط مراحل بورس و اسکالرشیپ مونده...

مباحث خیلی متفرقه و کلی شد... کانال تلگرام که عطایش رو به لقایش بخشیدم. همینجا مینویسم ببینیم خدا چی میخواد.

یا علی ...

۰ نظر
پوپو