روزانه آقا برقی

قضاوت ممنوع، لطفا

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مالزی» ثبت شده است

و به من میگویند شانس الله!

آقا امروز یعنی دیروز دوشنبه، عجب روزی بود! با اینکه در نهایت این پست بار منفی داره اما دوست دارم برام یادگار بمونه تا دوباره ببینم و بخندم بهش!

من دوشنبه صبح قرار بود موتور خودم رو بفروشم. دلیلش هم طولانیه اما به توقیف موتور توسط پلیس محترم راهور و عدم ارائه گواهینامه توسط اینجانب و در نهایت ارسال پرونده به دادگاه بود. در دادگاه هم قاضی با کلی راه اومدن، حکم برید برای جریمه اما تعلیق یعنی اگر دوباره توقیف بشم باید جریمه رو پرداخت کنم.

منم خب دیدم موترو برام شر شده، گفتم ردش کنم و بفروشم. چقدر زنگ خور از دیوار و شیپور داشتم اما در نهایت به دوست بابام فروختم!

شب دوشنبه از ساعت 1 تا 5 صبح داخل رختخواب بودم و از بس فکر و خیال و استرس دفاع سربازی داشتم، خوابم نبرد. صبح ساعت 7:30 بیدار شدم تا برم برای سند زدن موتور و دریافت پول و....

یهو ساعت 8 صبح پیامکی دریافت کردم که دنیا برام سیاه شد! پیامک از داعا بود که دوره آموزشی رزم نخبگان وظیفه از یکم تیرماه به 15 مرداد موکول شده است! چرا آخه؟! من که این همه دومینو وار برنامه ریخته بودم!

با ذهن خراب و داغون رفتم دفترخانه برای کارهای اداری. استعلام گرفت و گفت 260 تومن جریمه پرداخت نشده داری!!! من؟! همین چند روز پیش بود که اینهمه پول دادم تا موتور از پارکینگ آزاد بشه!! گیج بودم و پیگیر نشدم اصلا و پرداخت کردم.

با حال داغون اومدم خونه و کلا روز دپرسی داشتم! بی حال و حوصله... همچنین یک ساعت پیش هم شاهکار تکمیل شد و از استاد دانشگاه UM مالزی که کلی از رزومه من خوش میومد و اصلا تقریبا اوکی شده بودیم، ایمیل دریافت کردم (بعد یک هفته بی خبری) که پوپو جان ببخش اما سرپرست پروژه میگه اینترنشنال دانشجو نگیر! موفق باشی و چندتا دعا و بای!

خلاصه روز بسیار پر باری بود و همه جوره از زمین و زمان خوردم. خداییش یکی این وبلاگ رو بخونه چه فکری در مورد من میکنه!!!

یعنی اساسی منتظرم که روزی بشه قهقه خنده بزنم بابت این حجم سختی فعلی!

یا رب خودت کمک حالمون باش

۰ نظر
پوپو

آخرش چی میشه؟

از امروز و این پست دیگه روز شمار نمیزنم... چه کار عبثی بود!! 

فکرم همچنان مشغول و به قول عشق جان بی قراری دارم! پذیرش دانشگاه  UM مالزی رو دارم اما هنوز مدرک آزاد نکردم و زبان نگرفتم. راستش میخوام ارشد دوباره بخونم چون پول آزادسازی مدرک ها رو ندارم. کارشناسی هم ورودی ما گرون شده اما با پولی که از سربازی نخبگان میگیرم میشه جورش کرد.

از غر زدن متنفرم با اینکه انجامش میدم اما خب گاهی به آدم فشار میاد. امیدوارم یه روزی که این مطلب رو میخونم از ته دل بخندم!

امروز زبان خوب خوندم. به زودی باید امتحان بدم. مقاله اخرم هم داخل سایت متافوتبال انلاین شد. 

خدا خودش کمک کنه...

۰ نظر
پوپو

دوشنبه ۸ بهمن ۹۷: استارتی نو

امروز خیلی اتفاقی یاد وبلاگم افتادم. در طول زندکیم وبلاگ و وبسایت زیاد داشتم اما این وبلاگ رو دقیقا زمستون بعد از ارشد ایجاد کردم و حس میکردم ادامه بدم. اخرین پست در دوران نزدیک به انتخابات ۹۶ بود. یادش بخیر چقدر سینه سپر کردیم اما....

امروز در حال گوش دادن به پادکست بسیار جالب تحت عنوان ارن استوارتز با صدای گیرای علی بندری بودم که به ذهنم رسید وبلاگ رو دوباره راه بندازم. در مورد این پادکست حتما پستی میذارم چون خیلی جذاب بود برام.

امروز هم مشابه روزهای قبل زندگیم به دو کار عمده گذشت: انجام پروژه سربازی و زبان خوندن. البته ریوایز مقاله هم زده شد و درکنارش تولد کوچکی هم برای خواهر جان داشتیم.

امروز پر انرژی تر بودم. اصولا هر روز که زیاد کار کنم انرژی بالاتری دارم... 

الان که این پست رو میذارم ساعت ۳:۷ دقیقه بامداد هستش و همه خوابن! شهر ساکته و فقط چراغ تیربرق روشنه... فردا ایران با ژاپن در قالب نیم نهایی جام ملت های اسیا مسابقه خیلی مهمی داره. منم که کیروشی پور هستم :) ایشالا میبریم.

یکی از دغدغه هام این روزها اینه تا زبان بگیرم و بتونم برای پذیرش دانشگاه UM مالزی اقدام کنم. بنا به دلایلی که مهمترین هاش گرایش و رنک دانشگاه هستش، مصرانه دنبالش هستم! اکسپت دارم فقط مراحل بورس و اسکالرشیپ مونده...

مباحث خیلی متفرقه و کلی شد... کانال تلگرام که عطایش رو به لقایش بخشیدم. همینجا مینویسم ببینیم خدا چی میخواد.

یا علی ...

۰ نظر
پوپو