روزانه آقا برقی

قضاوت ممنوع، لطفا

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پلیس» ثبت شده است

فیلم چپی (Chappie 2015)

همین الان فیلم چپی رو دیدم. دلیل انتخاب این فیلم هم به وجود ربات در اون بر میگرده.

از قضا موضوع بسیار جالبی داشت. نمره این فیلم سینمایی محصول 2015، در IMDB برابر با 6.8 هستش. نمره متوسط رو به بالا.

موضوع این فیلم به ربات های هوشمند پلیس در آفریقای جنوبی بر میگرده که نظم رو بر قرار کردند. در این بین بر اثر جریاناتی، مخترع این ربات ها یک هوش مصنوعی کامل مشابه انسان رو اختراع و روی یک ربات پلیس اوراق شده تست میکنه.

بر اساس این هوش مصنوعی، ربات میتونه مثل انسان یاد بگیره، هنرمند باشه و...

توی این پست به دنبال تشریح فیلم نیستم. از لحاظ کلی فیلم اشکالاتی داره اما موضوع خالق و مخلوقش جالبه.

مخصوصا در یک دیالوگ که ربات چپی به مخترع خودش که اسمش رو maker گذاشته میگه، من باتریم داره تموم میشه. چرا من رو جوری نساختی که دائمی زنده بمونم؟ مخترع یا خالق میگه: من نمیدونستم تو اینقدر پیشرفت میکنی!

یا در سکانس اخر بر اثر تیر خوردن، مخترع در حال مرگه که چپی محتویات حافظه اون رو روی یک ربات دیگه پیاده میکنه. با این کار، مخترع در قالب یک ربات به حیات خودش ادامه میده. مخلوق به خالق جان میده...

خیلی مطالب توی مغزم هستش که بگم اما از فرط خستگی و الان نزدیک 2 بامداد هستش و حس تایپ نیست!

رابطه خالق و مخلوق خیلی عجیبه... واقعا چرا ما میمیریم؟ چرا کامل آفریده نشدیم و 124000 پیامبر برای هدایت ما اومده؟ باگ های افرینش زیاده!

چپی هم مثل فیلم I Robot که چند روز پیش دیدم قشنگ بود و با مغزم بازی کرد!

۰ نظر
پوپو

و به من میگویند شانس الله!

آقا امروز یعنی دیروز دوشنبه، عجب روزی بود! با اینکه در نهایت این پست بار منفی داره اما دوست دارم برام یادگار بمونه تا دوباره ببینم و بخندم بهش!

من دوشنبه صبح قرار بود موتور خودم رو بفروشم. دلیلش هم طولانیه اما به توقیف موتور توسط پلیس محترم راهور و عدم ارائه گواهینامه توسط اینجانب و در نهایت ارسال پرونده به دادگاه بود. در دادگاه هم قاضی با کلی راه اومدن، حکم برید برای جریمه اما تعلیق یعنی اگر دوباره توقیف بشم باید جریمه رو پرداخت کنم.

منم خب دیدم موترو برام شر شده، گفتم ردش کنم و بفروشم. چقدر زنگ خور از دیوار و شیپور داشتم اما در نهایت به دوست بابام فروختم!

شب دوشنبه از ساعت 1 تا 5 صبح داخل رختخواب بودم و از بس فکر و خیال و استرس دفاع سربازی داشتم، خوابم نبرد. صبح ساعت 7:30 بیدار شدم تا برم برای سند زدن موتور و دریافت پول و....

یهو ساعت 8 صبح پیامکی دریافت کردم که دنیا برام سیاه شد! پیامک از داعا بود که دوره آموزشی رزم نخبگان وظیفه از یکم تیرماه به 15 مرداد موکول شده است! چرا آخه؟! من که این همه دومینو وار برنامه ریخته بودم!

با ذهن خراب و داغون رفتم دفترخانه برای کارهای اداری. استعلام گرفت و گفت 260 تومن جریمه پرداخت نشده داری!!! من؟! همین چند روز پیش بود که اینهمه پول دادم تا موتور از پارکینگ آزاد بشه!! گیج بودم و پیگیر نشدم اصلا و پرداخت کردم.

با حال داغون اومدم خونه و کلا روز دپرسی داشتم! بی حال و حوصله... همچنین یک ساعت پیش هم شاهکار تکمیل شد و از استاد دانشگاه UM مالزی که کلی از رزومه من خوش میومد و اصلا تقریبا اوکی شده بودیم، ایمیل دریافت کردم (بعد یک هفته بی خبری) که پوپو جان ببخش اما سرپرست پروژه میگه اینترنشنال دانشجو نگیر! موفق باشی و چندتا دعا و بای!

خلاصه روز بسیار پر باری بود و همه جوره از زمین و زمان خوردم. خداییش یکی این وبلاگ رو بخونه چه فکری در مورد من میکنه!!!

یعنی اساسی منتظرم که روزی بشه قهقه خنده بزنم بابت این حجم سختی فعلی!

یا رب خودت کمک حالمون باش

۰ نظر
پوپو